کفش هایم رامیپوشم ودرزندگی قدم میزنم من زنده ام وزندگی ارزش رفتن دارد
آنقدرمیروم تاصدای پاشنه هایم؛گوش☆ناامیدی☆راکرکند
خوب میدانم که گاه کفشها؛پاهایم رامیزند؛میفشاردوبه دردمی آورد
امامن همچنان خواهم رفت؛
زیرازندگی ارزش لنگ لنگان رفتن رانیزدارد
ماندن درکارنیست
گذشته های دردناک رارهامیکنم وبه آینده نامعلوم نمی اندیشم
ولی این رامیدانم؛
گذشته باآینده یکسان نیست؛زندگی نه ماندن است ونه رسیدن
زندگی به سادگی رفتن است
به همین راحتی؛زندگی چقدرآسان است......
زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن رانیزدارد.........