دل


مدتی در قلب من بودی و حالا در سرم!
کار سختی نیست.... تنها جا به جایت می کنم

بعد از این گاهی سلامی، گوشه چشمی، خنده ای
شکر ایزد! در همین حد هم قناعت می کنم

من نه جلادم! نه زندانبان، کسی هم نیستم
چون خودت می خواستی، باشد! رهایت می کنم

لب به دندان می گزم،.... پنهان بماند راز تو
بیش از این چیزی نمی گویم، رعایت می کنم

پیش من خوشبخت بودی، بعد از این هم سعی کن
لااقل خوشبخت تر باشی، دعایت می کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.