وقتی آغوشت را به روی آرزوهایم باز می کنیآنقدر مجذوب گرمای وجودت می شومکه جز آرامش آغوشتتمام آرزوهای خواستنی دیگر را از یاد می برم…چه با قاطعیت حکم میدهی که“حواست رو جمع کن”و من میمانم که چطور جمعش کنموقتی تمامش پیش توست !نگاهم کنمیخواهم چشم هایم را به چشم هایت بدوزم !میخواهم به این دنیا نشان دهم کهعاشق ترین خیاط منم . . .
عبدالله
یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت 21:31