چشم

وقتی آغوشت را به روی آرزوهایم باز می کنی

آنقدر مجذوب گرمای وجودت می شوم

که جز آرامش آغوشت

تمام آرزوهای خواستنی دیگر را از یاد می برم…




چه با قاطعیت حکم میدهی که

“حواست رو جمع کن”

و من میمانم که چطور جمعش کنم

وقتی تمامش پیش توست !





نگاهم کن

میخواهم چشم هایم را به چشم هایت بدوزم !

میخواهم به این دنیا نشان دهم که

عاشق ترین خیاط منم . . .


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.