عاقبت با یک غــــــزل، او را هــــوایی میکنم
بعدِ عـــاشق کردنش، خود را فــــدایی میکنم
گفته اند او عاشقِ شعر است و شاعر پیشگی
با همـــــین ترفــــنــــد، از او دلربــــــایی میکنم
من که "شاعــــــر" نیستم، اما به عشقِ او چنین
در میــــــانِ دوستان، "شـــاعر نمـــایی" میکنم !!
قلب او سنگیـــست، من میکوبمش با شعــر ناب
کــــعبه ای می ســـــازم از آن و خــــدایی میکنم
او طــلســـمم کرده با آن چشــــم های آبی اش
شــــعـــر میخوانم، نگــــاهش را گــدایی میکنم
من به اعــجاز "غـــــزل" بر قـــــــلب ایمان دارم و
آخــــرش هم با "غــــــزل" او را هــــــوایی میکنم
"امیر جان دل"