ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
من وقتی دیدم همه ی آدم های خوب را دارم توی قلبم جا بدهم ، سعی کردم این عموی پدرم را هم ببرم
توی قلبم و یک گوشه بهش جا بدهم ... اما جا نگرفت ... هر چی کردم جا نگرفت ... دلم هم سوخت ... اما چه کار کنم ؟ جانگرفت دیگر . تقصیر من که نیست حتما تقصیر خودش است .
می گویند قدر وقت رابدانیم و دقایق گران بها را بیهوده از دست مدهید . مقصود این نیست که دائماٌ در کوشش و اضطراب باشید و راحت و آرام برخود حرام کنید . ساعتی که درمصاحبت دوستان می گذرد یا برای گردش و ورزش و بازی های تفریحی مصرف می شود ، در ردیف اوقات تلف شده ، نیست .
· من با غرور و مهربانی و خشنودی ، باغ و صحرا را تماشا می کردم و در درخت ها و بوته ها می نگریستم . گویی با هر یک ازآنان آشنایی دیرینه دارم و باهمه ی ساقه های سرسبز ، رفیق و خویشاوندم . این نخستین باری بود که در برابر این همه عظمت و بزرگی و در میان این همه آفرینش خداوند ، خود را که هنوز نوجوان بودم . بزرگ حس می کردم.