عالم ز برایت آفریدم، گله کردیاز روح خودم در تو دمیدم، گله کردیگفتم که ملائک همه سرباز تو باشندصد ناز بکردی و خریدم،گله کردیجان و دل و فطرتی فراتر ز تصوراز هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردیگفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشمبر بخشش بی منت من هم گله کردیبا این که گنه کاری و فسق تو عیان استخواهان توأم، تویی که از من گله کردیهر روز گنه کردی و نادیده گرفتمبا اینکه خطای تو ندیدم، گله کردیصد بار تو را مونس جانم طلبیدماز صحبت با مونس جانت، گله کردیرغبت به سخن گفتن با یار نکردیبا این که نماز تو خریدم، گله کردیبس نیست دیگر بندگی و طاعت شیطان؟؟بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟!از عالم و آدم گله کردی و شکایتخود باز خریدم گله ات را، گله کردی
عبدالله
شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 00:47